loading...
قـــــلبــــ شـ ـکـ ـسـ ـتـ ـهــــ
ßRØҚЄИ-ĦЄÂRƚ بازدید : 1034 چهارشنبه 15 آذر 1391 نظرات (1)

 

دو تا رفیق بودن باهم میرفتن میخونه شراب میخوردن

   یکی میمیره اون یکی میره میخونه به ساقی میگه

دو تا بریز!

ساقی میگه چرا دو تا؟

میگه یکی واسه خودم، یکی به یاد رفیقم!

یک سال بعد میره میخونه به ساقی میگه یکی بریز!

ساقی میگه رفیقتو فراموش کردی؟!

میگه نه… خودم توبه کردم، میخورم به یاد رفیقم!

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط mohammadjavadkhosrojerdi در تاریخ 1391/09/25 و 20:44 دقیقه ارسال شده است

بد نبود


کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
هیچ کس ویرانیم را حس نکرد... وسعت تنهایی ام را حس نکرد ... در میان خنده ها تلخ من .... گریه ی پنهانی ام را حس نکرد .... در هجوم لحظه های بی کسی .... درد بی کس ماندنم را حس نکرد ..... آنکه با آغاز من مانوس بود لحظه ی پایانی ام را حس نکرد
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرتون در مورد مطالب سایت چیه؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 472
  • کل نظرات : 109
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 28
  • آی پی امروز : 15
  • آی پی دیروز : 52
  • بازدید امروز : 23
  • باردید دیروز : 169
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 654
  • بازدید ماه : 2,658
  • بازدید سال : 21,687
  • بازدید کلی : 94,119
  • کدهای اختصاصی
    Instagram
    دریافت کد جملات شریعتی
    نایت اسکین-جملات شریعتی

    کد پازل


    ابزار طالع بینی ازدواج
    چت روم Untitled Document
    دریافت کد خوش آمدگویی
    رمان