loading...
قـــــلبــــ شـ ـکـ ـسـ ـتـ ـهــــ
ßRØҚЄИ-ĦЄÂRƚ بازدید : 99 شنبه 20 مهر 1392 نظرات (0)

می خواهم برایت بنویسم.

اما مانده ام که از چه چیز و از چه کسی بنویسم

 از تو که بی رحمانه مرا تنها گذاشتی

 یا ازخودم که چون تک درختی در کویر خشک، مجبور به زیستن هستم

 از تو بنویسم که قلبت از سنگ بود

 یا از خودم که شیشه ای بی حفاظ بودم

از چه بنویسم

از قلبی که مرا نخواست

 یا قلبی که تو را خواست

شاید هم اگر در دادگاه عشق محاکمه بشویم، داستان تو را مقصر نداند

و بر زود باوری قلب من که تو را بی ریا و مهربان انگاشت اتهام بزند

شاید از اینکه زود دل بسته شدم

 و از همه ی وابستگی ها بریدم تا تو را داشته باشم

به نوعی گناهکار شناخته شدم

 نه

نه

شاید هم گناه را به گردن چشمان تو بگذارند

 که هیچ وقت مرا ندید، یا ندیده گرفت

 چون از انتخابش پشیمان شده بود

عشقم را حلال کردم تا جان تو را ازاد کنم

که شاید دوری موجب دوستی بیشترمان بشود

وتو معنای ((دوست داشتن)) را درک کنی...

اما حیف که تو آن را در قلبت حس نکردی

و معنایش را ندانستی...

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
هیچ کس ویرانیم را حس نکرد... وسعت تنهایی ام را حس نکرد ... در میان خنده ها تلخ من .... گریه ی پنهانی ام را حس نکرد .... در هجوم لحظه های بی کسی .... درد بی کس ماندنم را حس نکرد ..... آنکه با آغاز من مانوس بود لحظه ی پایانی ام را حس نکرد
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرتون در مورد مطالب سایت چیه؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 472
  • کل نظرات : 109
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 28
  • آی پی امروز : 63
  • آی پی دیروز : 62
  • بازدید امروز : 92
  • باردید دیروز : 111
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 92
  • بازدید ماه : 92
  • بازدید سال : 32,150
  • بازدید کلی : 104,582
  • کدهای اختصاصی
    Instagram
    دریافت کد جملات شریعتی
    نایت اسکین-جملات شریعتی

    کد پازل


    ابزار طالع بینی ازدواج
    چت روم Untitled Document
    دریافت کد خوش آمدگویی
    رمان