شاید از اون وقتی که منو دیدی سالها می گذره
شاید حتی اسمم برات غریبه س
تعجب می کنی هنوزم دارم از تو میگم ؟
چون شاید همین جا آخر راه باشه
شاید همین جا پایان باشه
شاید دیگه فرصت نشه حرفامو بهت بزنم
شاید دیگه نتونم ....
شاید دیگه هیچ وقت نتونم
بهم نگاه کن
من هنوز همونم
مث گذشته ها اما با یه فرق
حالا دیگه عشق دیگه ای تو قلبمه
با خودت می گی پس چرا باز ازت می خونم نه ؟
می خوام بگم بخشیدمت...
تو همین لحظه بخشیدمت و حلالت کردم
با اینکه قلبمو زدی شکستی
با اینکه احساس رضا رو کشتی
میگن گریه سهمه دله تنگه ولی من دیگه دلتنگ تو نیستم
فقط دلشکسته م ازت
حالا که دارم به گذشته هام نگاه میکنم می بینم چه قدر به پات فناشدم
عشقی که الان دارم تو هیچ وقت نتونستی به قلبم هدیه کنی
هیچ وقت
نمی دونم چرا اسمت میام بغضم میگیره
آخه تو نمی دونی با دل من چیکار کردی
اگه در حق تو خوبی نکردم بدون که خالی بود
دستای سردم
ولی من در عوض هرچی که بودم
با احساسات تو بازی نکردم
از غروب تا حالا با این ترانه اشک ریختم
در عوض همه ی حرفایی که نذاشتی دمه آخر بزنم
حرفه آخرم این که
واگذارت کردم به خدای خودم و ازت گذشتم ولی بدون با دلم بد تا کردی
جوری که هنوز که هنوزه غم تو دلمه. . .
اگه تصمیم رفتن رو گرفتی
ببخش اگه پشیمونت نکردم
آره من واسه تو کم بودم اما...
با احساساته تو بازی نکردم !