گاهی نباید ناز کشید،نباید آه کشید،نباید درد کشید،نباید فریاد کشید ،تنها باید دست کشید و رفت!!!!
من ماندم و حلقه طنابی در مشت
با رفتن تو به زندگی کردم پشت
بگذار فردا برسد می شنوی
دیروز غروب ، عاشقی خود را کشت
این روز ها در خودم به دنبال کلیک راست میگردم،
تا از خودم copy بگیرم و کنار خودم paste کنم ...
شاید از این تنهایی خلاص شوم ...!
خيلي سخته
عاشق کسي باشي که حتي روحشم خبر نداشته باشه....!!!
اما خيلي شيرينه که
يواشکي...
عاشقانه....
نگاهش کني و توي دلت بگي:
" آخه لامصب خيــلي دوسـتـت دارم...!!!"
هیچکس نفهمید که زلیخاه مرد بود می دانی چرا؟؟
مردانگی میخواهد ایستاده پای کسی که
مدام تو را پس میزند!!!!!
دنیای دستها از هر دنیایی بی وفاتر است
دستهایت را می گیرند
گرفتار عادت ک شدی
همان دستها را برایت تکان می دهند ...!
نمیدونم ،میدونی یا نه ؟
لحظه ی تولد من به همان ثانیه ی بر میگردد :
که تو برای اولین بار به من بگی :
دوستت دارم.
چـرا سـاکـت نـمـی شـوی؟
صـدای نـفـس هـایـت . . . در آغـوش ِ او
از ایـن راه ِ دور هـم آزارم مـی دهـد !!!
لــعــنــتــی . . . آرامـتـر نـفـس نـفـس بـزن !
وقتی یه آدم میگه:
هیچ کس منو دوست نداره
منظورش از هیچ کس
یک نفر بیشتر نیست....
همون یه نفری که برای اون همه کسه....
میگی گل رو دوست داری؛
ولی میچینیش...
میگی بارون رو دوست داری؛
ولی با چتر میری زیرش...
میگی پرنده رو دوست داری؛
ولی تو قفس میندازیش...
چه جوری میتونم نترسم وقتی میگی دوستم داری؟؟؟
آدم برفی هم که باشی دلت می خواهد کسی در آغوشت بگیرد....
دلت می خواهد یک نفر کنارت باشد تا گرمت کند،تا آرامت کند....
مهم نیست آب شدن،نیست شدن....
مهم آن آرامش است،حتی برای چند لحظه....
می دونی چی بیشتر از همه آدم رو داغون می کنه؟!
اینکه هر کاری که در توانت هست براش انجام بدی...
آخرش برگرده بگه :
مگه من ازت خواستم.....
عـآشق هَم شدے
مثل زُلیخا سِمج باش
آنقدر رسوا بـآزے در بیاوَر
تـآ " خــُدا " خودَش پـآ در میانی کـُند …
درد مرا شمعـــــــــي مي فهمد …
که براي ديدن يـــــــک چيز ديگــــر ...
آتشـــــــــش زدنــــد …
خوب هم که باشی ، از بس بَدی دیده اند...
خوبیهایت را باور نمیکنند...
نفرین به شهری که در آن غریبه ها آشناترند...
متنفــرم از انسانهـایـی کــه دیــوار بلنــدت را می بیـننــد
ولـی بــه دنبــال همــان یـک آجــر لــق میــان دیــوارت هستــنــد
کـــه تـــو را فــــرو بــریــزنـــد و از رویــــت رد شــونــد ...
میگن پُشت سر مسافر آب بریزی برمیگرده
اشــک که از آب زلال تره
پس چرا مسافر من برنمی گرده
دیدن عكست تمام سهم من است
از " تـــو "
ان را هم جیره بندی كرده ام ...
تا...
مباداتوقعش زیاد شود دِل اســت دیـــگر ...
ممكن است فردا خودت را از من بخواهد ....
ایـــن روزهــــا خــوابــــم نمـی آیــد
فـقــط مـــی خـــوابـــــم
کــــه بیـــــدار نبــــاشــــم!
هیچ میدانی؟
از وقتی که رفته ای از وقتی که نیستی
" تا شب ها با یک جمله ی " شب بخیر عزیزم
خوابم را شیرین و دلچسب کنی
من به نیت مرگ سر بر روی بالش میگذارم!!
من کیم؟ کسی میدونه؟ من همون دیوونه ایم که هیچ وقت عوض نمیشه. همونی که همه باهاش خوشحالن اماکسی باهاش نمی مونه. همونی که هق هق همه روبه جون دل گوش میده اماخودش بغضاش روزیربالش میترکونه. همونی که مواظبه کسی ناراحت نشه اماهمه ناراحتش میکنن. همونی که تکیه گاه خوبیه اماواسش تکیه گاهی نیست. همونی که کلی حرف داره اماهمیشه ساکته. اره
من همونم.
شك كرده بودم كسي بين ماست اما حالا فهميدم "من" بين دونفر بودم!
چقدر فرق بين واقعيت و طرز فكر من هست...
يك روز مي بوسمت!
فوقش خدا منو ميبره جهنم!
فوقش ميشم ابليس!
اون وقت تو هم به خاطر اينكه ابليس تو رو بوسيده جهنمي ميشي!
جهنم كه اومدي اونجا پيدات ميكنم و هر روز مي بوسمت!
واي خدا چه بهشتي ميشه جهنم!
تـــنــهــــــــــــــا یـیــــِِِِِِ
یعنی ذهـنــــم پـــــــــر از تــــــــــــــــــو
و خـــالـــــــــی از دیــگــران هســتــــــــ....
امــــــــا
کـنـــارم خــالــــــی از تــــــــــــو
و پــــــــر از دیــگــــــــران !!!!
بی انصاف ببین دونه به دونه ی این اشکا رو واسه تو ریختم
واسه تویی که به قول خودت تحمل دیدن حتی یه قطرشو نداشتی
گـــــاهـــــی وقـــــتــــا مــــجـــــبـــــوری احـــــمــــق باشـــی !
روی کاغذ مـــــــیــــــــــنــــــــویــــــســـــــــــم
دســـــتــــــهـــــــای تـــــــــــــــــو . . .
و روی آن دســــت مــــــــــیــــــــــــــکـــــــشـــــــــــم . . . ! ! !
هنوز هم ، حوالی خواب های
شبانه ام پرسه میزنی
لعنتی !!
دیر وقت است ، آرام بگـــــــیر
بُگذار یک امشب را آسوده بخوابم
*حواستــ بــِہ دلـتــْ باشـد
آטּ را هَر جایــے نگذار ...
ایـטּ روزهـا دلـ را مـیدزدنـد
بعد کہ بہ دردشاטּ نخوردے
جاے صنـدوق پسـتــ آטּ را
در سطل آشـغالـ مـے انـداَزنـد
و تو خوبــ میدانــے دلــے کہ الـمثنــے شد
دیگر دلـ نمــے شود
خاطــــرات " هر چه " شـــــیرین تر " باشند . . .
بعد ها از " تلخــی " ،
" گلو یــت " را بیشتر می سوزانند . .
حسرتم از بی تو بودن نیست...
از روزهایی است که مجبورم وانمود کنم نمیخواهمت.....!!!
زندگی هیچوقت اندازه تنم نشد ...
حتی وقتی ک خودم
برای خودم
بریدم و دوختم ...!!!
اینجــا صـدای پـا زیــاد می شنــوم...!
امــا هیچکــدام تــو نیستــی ...!
دلــــــم ؛
خـوش کرده خــودش را بــه ایـن فکــر ؛
که شایــد ؛
پابرهنه بیایی ...
هـَـمـین ڪٍـﮧمــیـام بـٍــﮧ خٌـودَم بٍـگَـم
هـَـمـٍـﮧ چـیــز آرومٍــﮧ مَــن چٍــقَــد خـٌـوشــحــالَــم
یـٍـﮧ حـٍـسٍ دَروٌنــی بــٍم مــیــگــٍـﮧ
غـَـلـَـطٍ اٍضــافــی نَــڪٌـن...!!!!!
تـو مـرا نـادیـده بـگـیـر . .
و مـن
بـدنـم روز بـه روز کـبـود تـر مـی شـود . .
از بـس
خـودم را مـی زنـم . .
بـه نـفـهـمـی
لعنتے ،
כستِ ڪم ...
بین شعرهاے مـטּ،
כستـش را نگـیر.
بــے انـصاف!
مــــــرכم כارنـכ ایـטּ شعرها را مـے خـوانــنـכ...
روی بالشتی که از
مرگ
پرندگان پر است نمی توان خواب
پرواز دید ...!!!
خـوش بـﮧ حـالــَـتــ ••• فـاحــِشـﮧ •••
بـا تـَنـت بـازے مـے ڪـُنـنـב
نـــَــهـ ::::◄ בلــَتــــ
پيک ها رفته بالا...
ميگن مستي و راستي...
پس هر کي يه سلامتي بگه...
اون چيزي که ته دلشه، بي رياي بي ريا...
اينم از سلامتي من:
به سلامتي کسي که هيچ وقت نفهميد چقدر دوستش دارم
ایـن بـی تــفـآوتـیهـآ...
ایــن بـی خــَـبــَـری هــآ...
گــآهی دیــدآر از ســَـر اجـبـآر...
نــَـبـودَن هآ ... نـَـدیــدَن هــآ ....
یــَـعـنـی بــُـرو ...!
گـــآهــی چـِـقــَـدر خِــنـگ مـیـشــویـم ...!
تعداد صفحات : 2
درباره ما
هیچ کس ویرانیم را حس نکرد... وسعت تنهایی ام را حس نکرد ... در میان خنده ها تلخ من .... گریه ی پنهانی ام را حس نکرد .... در هجوم لحظه های بی کسی .... درد بی کس ماندنم را حس نکرد ..... آنکه با آغاز من مانوس بود لحظه ی پایانی ام را حس نکرد
اطلاعات کاربری
"" معاشقه ""لینک دوستان
آرشیو
نظرسنجی
نظرتون در مورد مطالب سایت چیه؟
آمار سایت
کدهای اختصاصی
رمان